- شیر افشان
- آنچه که شیر بپاشد، قطره ریز: هوی هوی باد و شیر افشان ابر
معنی شیر افشان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آن که شکر پخش کند، شیرین سخن
پخش شکر، شیرین سخنی
فربوی افشان آنچه عبیر بپاشد، خوشبوی مانند عبر عطر آگین
بوی افشان
نثار کننده گوهر: نثره به نثار گوهر افشان طرفه طرفی دگر زرافشان. (نظامی)، فصیح و بلیغ: زبان گوهر افشان که ترجمان ملهم اقبال بود برگشاد، گوهر افشانی: شه از گوهر افشان آن کان گنج ز گوهر بر آمودن آمد برنج. (نظامی)
شید افشان
آنکه در می پاشد، در افشاننده، شخص بلیغ و زبان آور
دارای ریزه های زر: قبای زر افشان، شاباش نثار کردن جواهر
آنکه سر کسان بیفشاند، سر جنباننده از غرور و مستی و شور و حال
آن که شکر پخش کند، شیرین سخن
پرزور، شجاع، دلیر، آنکه شیر را بر زمین افکند و از پای در آورد
شکرافشاننده، کنایه از شیرین سخن، شیرین گفتار