جدول جو
جدول جو

معنی شیر افشان - جستجوی لغت در جدول جو

شیر افشان
آنچه که شیر بپاشد، قطره ریز: هوی هوی باد و شیر افشان ابر
تصویری از شیر افشان
تصویر شیر افشان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکر افشان
تصویر شکر افشان
آن که شکر پخش کند، شیرین سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر افشانی
تصویر شکر افشانی
پخش شکر، شیرین سخنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبیر افشان
تصویر عبیر افشان
فربوی افشان آنچه عبیر بپاشد، خوشبوی مانند عبر عطر آگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطر افشان
تصویر عطر افشان
بوی افشان
فرهنگ لغت هوشیار
نثار کننده گوهر: نثره به نثار گوهر افشان طرفه طرفی دگر زرافشان. (نظامی)، فصیح و بلیغ: زبان گوهر افشان که ترجمان ملهم اقبال بود برگشاد، گوهر افشانی: شه از گوهر افشان آن کان گنج ز گوهر بر آمودن آمد برنج. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور افشان
تصویر نور افشان
شید افشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در افشان
تصویر در افشان
آنکه در می پاشد، در افشاننده، شخص بلیغ و زبان آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر افشان
تصویر زر افشان
دارای ریزه های زر: قبای زر افشان، شاباش نثار کردن جواهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر افشان
تصویر سر افشان
آنکه سر کسان بیفشاند، سر جنباننده از غرور و مستی و شور و حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر فشان
تصویر شکر فشان
آن که شکر پخش کند، شیرین سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر افکن
تصویر شیر افکن
پرزور، شجاع، دلیر، آنکه شیر را بر زمین افکند و از پای در آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرافشان
تصویر شکرافشان
شکرافشاننده، کنایه از شیرین سخن، شیرین گفتار
فرهنگ فارسی عمید